زحمات پدر
پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید:تو میتوانی مرا بزنی یا من تورا؟** **** پسر جواب داد:من میزنم**** پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید**** با ناراحتی از کنار پسر رد شد بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد شاید جوابی بهتر بشنود. ... ...**** پسرم من میزنم یا تو؟ **** این بار پسر جواب داد شما میزنی؟**** پدر گفت چرا دوبار اول این را نگفتی؟؟؟**** پسر جواب داد تا وقتی دست شما روی شانه من بود عالم را حریف بودم ولی وقتی دست |
ازشانه ام کشیدی قوتم را با خود بردی
آری پدر عزیز - ای اسطوره مقاومت و رنج و سختی - بر دستهای پینه بسته و چهره چروکیده ات بوسه می زنم و تورا می پرستم .
روز پدر بر تمامی پدران زحمتکش سعدآباد گرامی باد.